جشنواره انار....
چهارشنبه رفتیم اداره بابا که همکارای بابا دوست داشتن تو رو ببینن بعدش هم همراه جسین اقا از اونجا رفتیم خونشون پیش محیا ....... اینجا اماده شدیم واسه اداره (پوشیده و خانم) بعد هم همه با هم رفتبم جشنواره انار،دست حاله فاطمه درد نکنه ....بسی خوش گذشت.....البته شما خواب بودی ;) شب هم که شام فاطمه جون کلی زحمت کشیده بود و شما و محیا خانم هم ...... محیا :آخ جون مهمون اومده واسم دیگه تنها نیستم کیمیا:بذار یه بررسی کنم ببینم چه خبره اول..... خوبه دوست شیم... محیا: نظرت چیه با هم شلوغ کنیم کیمیا.... . کیمیا : خوبه بریم..... 1 2 3 شروع یکی تو یکی من.... او آ ایی ااااااااا ه ه ه...
نویسنده :
سمانه - امیر
21:50